سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا عشق ادرکنی


 

یا لطیف

دیروز که دیدمش تبرکی از خانه ی دوست تقدیمش کردم . چپ چپ و با تمسخر نگاهی به من انداختُ گفت : 

رفتی ! سست شدی !؟ دیدی امت فقیر و کثیف اسلام را ! هر که با عشق رفت بی عشق برگشت .

گفتم :هر که های تو را ندیدم اما هر که را که من دیدم عاشق رفت و عاشق تر برگشت.کمترینش هم بی عشق رفتُ عاشق برگشت .

وقتی آیه های زربافت را که برایش آورده بودم به کناری پرت کرد .حس نزدیکی بیشتری با خدا کردم و در دل گفتم :  منو ویرون کنی آباد میشم.

او اینجاست. 

 



::: پنج شنبه 90/2/15::: ساعت 9:22 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 13
کل بازدید :64333
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<

در برهوت زندگی گم بودم و به دنبال مأمنی امن میگشتم. جایی که بتوان روح تشنه را سیراب و جسم عاصی را رام کرد. تن خاکی در غل و زنجیر اسارت زمین بود و روحِ بیتاب شوق آسمان داشت....اگر حالیُ مجالی بود باقی را در آرشیو بخوانید.
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<