وبلاگ :
يا عشق ادرکني
يادداشت :
سر سفره ي آقا افطار کردم
نظرات :
0
خصوصي ،
10
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ساقي رضوان
سلام... چ گرون شده... ولي يحتمل ميگفتم برام بگيريد... هر چند الان در وضع اسفبار جهاز و خونه و ايناييم!
چيه مگه؟ من كفنمم آماده س... مامانم ميگه نبايد ببريش خونه ي خودت...ميگم واااااااااااااا مال خودمه:دي
خو سواري ميگرفتيد... اين همممممممممممممه راه..اوووووف
آخيييييييييي ياد ماه رمضون افتادم ك مشد بودم.... افطاري ميدادن تو حرم...شير و كيك...هيييييييييعععع
چ جالبببببببببببببببب.. دقيقن نشسته اونجا:)) منم يه وقتايي اينطوري ميشه ك نميخام يكي منو ببينه :دي
قبول باشه ايشالا...
پاسخ
اينقد با والده يکه به دو نکن دختر جان...(مثل دختر خودم)اگر عروسي مروسي شد و رفتم مشهد ميرم برات تهيه ميکنم اما ميدم دست مادرت :-)