سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا عشق ادرکنی


 

یا لطیف

 

به امام زمان قسم این sms رو بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از معالجم ناامید شدن.شبی در خواب حضرت زینت س رو دیدم. در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردمازم خواست اینو به 20 نفر بگم.این sms بدست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد پیدا کرد 20 میلیون بدست آورد.بدست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو از دست داد.اگه به بی بی زینب اعتقاد داری این smsواسه 20 نفر بفرست 20 روز دیگه منتظر معجزه باش اگه نرسید با این تماس بگیر. 09163800000 (یه شماره واقعی)

 

نوجوان که بودم بارها اتفاق افتاد که از لا به لای دفتر و کتاب,یا از جیب کاپشن و کیفم تکه کاغذ هایی پیدا میکردم که دقیقا مضمونی مانند نوشته ی بالا منتها مفصل تر داشت.هر بار که مواجه میشدم با چنین نامه ای آآآآآآآخم در میامد,زیرا شدیدا از عواقب رعایت نکردنش میترسیدم. با هر بارِ آن هم از درس و مشق میافتادم,چون باور داشتم اگر به مقدار گقته شده از رویش ننویسم و پخش نکنم اتفاق بدی برایم خواهد افتاد. البته نوشتن 30-40 بار از روی متن ساده ترین مرحله ی کار بود. کمرشکن ترین قسمت این خیمه شب بازی برای من پخش کردن دزدکی ی این کاغذ پاره ها بود. از آنجایی هم که بنده بسیار ترسو یا بهتر بگویم مقید به رعایت پاره ای اصول بودم قادر به پخش یواشکی ی اعلامیه ها نمیشدم و اگر خیلی جان ن ن میکندم وکلاس به کلاس یا میز به میز گانگستر بازی در میاوردم ,به لطف شلختگی ی برخی دوستان جهت باز گذاردن درِ کیف هایشان میتوانستم چند تایی از کاغذها را درون کیف ها تعبیه کنم. برای رهایی از شر باقی نامه ها هم موقع برگشت یکی یکی آنها را بدرون خانه های مردم می انداختم و بخودم تلقین میکردم که من وظیفه ام را که رساندن این تعداد نامه به دست مردم بود انجام داده ام. اما در مدرسه این قصه سر دراز داشت....زیرا ورود فقط یک نامه کافی بود که مثل ویروس رشد کند و تمام مدرسه را فرا بگیرد و روز از نو روزی از نو .  

باری...اینها که نوشتم متعلق بود به زمان های دوررررررر. زمان قلم کاغذ و چرتکه.حالا مدتی ست به مدد تکنولوژی همان نوشته با مضامین مختلف به وسیله ی اس ام اس بدستم میرسد, با این تفاوت که دیگر باورشان ندارم و تنم را نمیلرزاند. اما عصبانی ام میکنند. عصبانی از بازیچه قرار دادن دین . عصبانی از کوته بینی عده ای که به دین ضربه میزنند. عصبانی از حماقت افرادی که باعث بد نامی شیعه میشوند و عصبانی از خیلی چیزها............!

الهى ناتوانم و در راهم و گردنه هاى سخت در پیش است و رهزنهاى بسیار در کمین و بار گران بر دوش یا هادى اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.

او اینجاست. 

 



::: یکشنبه 90/4/12::: ساعت 11:11 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 20
کل بازدید :62091
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<

در برهوت زندگی گم بودم و به دنبال مأمنی امن میگشتم. جایی که بتوان روح تشنه را سیراب و جسم عاصی را رام کرد. تن خاکی در غل و زنجیر اسارت زمین بود و روحِ بیتاب شوق آسمان داشت....اگر حالیُ مجالی بود باقی را در آرشیو بخوانید.
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<